کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : سید محسن حسینی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

دیـده بگـشـا تا شود تنهـاییِ من بـاورت           نیمه جان هستی ومن چون جان گرفتم دربرت

همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی           می کُـشی آخـر مرا با گـریه های آخـرت


عذرخواهی می کنم من گر نمی بوسم تو را           ای به قربان سرت! ترسم جدا گردد سرت

اصغرم؛ روی حرم رفتن ندارم؛ ز آن جهت           من نمی دانم چه گویم در جوابِ مـادرت

می کنم دفنت اگر پشت حرم، از من مرنج           تاب زیـر سـمّ مرکـب را ندارد پیکـرت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بین میدان و حـرم کردی تو سـرگـردان مرا        من نمی دانم چه گویم در جوابِ مادرت

هم چو گیسویت مرا این سو و آن سو می کشی          می کُشی آخر مرا با گریه های آخرت

شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تا که بر روی زمین خـیـمۀ سـقا افتاد           پـدرت از نـفـس و مـادرت از پا افتاد

ناخنت خون شده و چهرۀ مادر زخمی           آنقدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد


به همه رو زدم اما چه کنم، خـنـدیدند           چـشـم‌هـا تا که به چـشـم تر بـابا افـتاد

خواستم بوسه بگـیرم ز لـبان خشکـت           گـذر حـرمـله افـسـوس به اینـجا افـتاد

حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست           کــودکـی بـال زد امـا ز تــقــلّا افـتـاد

دست و پـا می‌زدی و هلهـله‌ها می‌آمد           عـرق شـرمِ پـدر وقـت تـمـاشـا افـتـاد

هـمـۀ آرزویـم بـود زبــان بــاز کـنـی           ولی انگـار که یک فـاصله اینجا افتاد

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بالا نـشـسته است که پـیـغـمبرش کنند           کوچک ترین امامِ همین منـبرش کـنند

مثل امـامــزادۀ شـش مــاهـه می شـود           عـمّـامه ای سیـاه، اگر بر سـرش کـنند


پـرواز می کـنـیـم به سـمت خــدایـشان           ما را اگر دخـیـل ضـریحِ پـرش کـنند

حقّـش نبود در وسط خـطبه خـوانیـش           یک تیر را روانـۀ آن حـنجـرش کـنند

حالا که فیض از گل رویش نمی برند           حـقّـش نبـود پیـش همه پـرپـرش کنند

یک تیـر ساده هم، بخدا خوب می بُرد           امّـا قــرار بـود از این بـدتـرش کـنـند

رفت و تکان خالی گهواره را گذاشت           تا دلـخـوشـی عـاطـفـۀ مـادرش کـنـند

: امتیاز
نقد و بررسی

تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مثل امـامــزادۀ شـش مــاهـه می شـود           عـمّـامه ای سیـاه، اگر بر سـرش کـنند

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد

حالا که فیض از گل رویش نمی برند           بهتر همان که پیش همه پرپرش کنند

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

تـو انـتـخـاب خـدايـی بـرای فـرداهـا            ضـمـانـت تـو امـيـد حـسـيـنـیِ مـاهـا

اگر چه كـودكی اما بـزرگ دنـيـايـی            نــديــده اند شـبـيـه تـو چـشـم دنـيـاهـا


مـن از قـبـيـلـه دردم، غـلام زادۀ تـان            تو از قـبـيـلـه عـشـقـی ز نـسل آقـاها

چه آهوانه مرا تا جـنون كـشاندی تو            مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسی ها

هـنوز زمزمه مـادرم به گوشم هست            كه می سـرود شما را به جـای لالاها

قسم به لحظۀ بالا نشينی ات تا عـرش            مرا بـبـر به حـريمت در اوج بـالاها

ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن

تـمـام ســال مرا هــفـتـم مــحـرًم كـن

طـنـين گـریـۀ تو تا به آسـمان پـيچـيد            دل حسين به هر گـریۀ تو می لـرزيد

نشـسـته اند كـنارت ذخـيره های زمين            شده تجـمع مـاه و سـتاره و خـورشيد

فـقـط نشانِ بـزرگیِ خـانـواده تـوست            كه پير و كودكتان اينچنين كرم داريد

چه كرده درس نگاهت كه اينچنين گشتند            مـريـد و شـيـفـتـۀ تو مـراجـع تـقـلـيـد

درست مثل دو دست گره گشای عمو            خدا به دست تو باب الحوايجی بخشيد

در آرزوی عـلمداری ات كـنار عـمو           چه خواب ها كه برايت رباب خواهد ديد

عزيز من پسرم پا به راه خـواهی شد

تو هم برای خودت يك سپاه خواهی شد

حـمـاسـۀ تو هـنوز از زبـان نـيـفـتاده            تـوسـلِ به تو از چـشـمـمان نـيـفـتـاده

تو قصه شبِ مـادر بـزرگ هـایی كه            كـرامـت نـفـسـت از بـيـان نـيـفــتـاده

شعاع دلـبری ات شاهـزاده بی حد بود            كه اسـمت از دهـن آسـمـان نـيـفـتـاده

عروج سرخ تو محكم نمود راه غدير            چـرا كه نـام عـلـی از اذان نـيـفـتـاده

نيامده به سـفر می روی مراقـب باش            كه چشم شـور پـیِ كـاروان نـيـفـتـاده

دوباره شاعـر دلخـسته می نويسد اين           دو مصرعی كه هنوز از دهان نيفتاده:

چه قدر زير گلويت سفيد و جذاب است

 به قب قبش اثر بوسه های ارباب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن خندیدن علی اصغر در آخرین لحظه تغییر داده شد. موضوع خنده حضرت علی اصغر عليه‌السلام در لحظۀ شهادت در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم و بدون هیچ استنادی در کتاب مُحْرِقُ القُلوب تحریف شده است ( علما و محققیق کتاب مُحْرِقُ القُلوب را جزء کتب معرفی تعریف و تعیین کرده اند) جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید 

طـنـين خـنـدۀ تو تا به آسـمان پـيچـيد            دل حسين به هر گـریۀ تو می لـرزيد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. 

خدا كند كه دروغ است اينكه ميگويند         چه بارها كه سرت از سنان نيفتاده

ذکر های سقائی دهه اول محرم

شاعر : صابر همدانی، مجرد همدانی ، نوا نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

ذکر سقائی حضرت علی اصغر

اصغرم ، توئی بلبل حرم(۲)               همچو گـل، تو پرپر بـرابرم

تو شــمــع شبستانِ احــمــدی              گـلِ لالـه زارِ محــمــدی(۲)


ــــــــــــــــــــــــــ

پاره شد، ز پیکان گلویِ تو  (۲)                      غرقه خون، چرا گشته روی تو

غنچة گـلِ بـاغِ سرمـدی                         گـلِ  لاله زارِ محـمـدی(۲)

********************************

ذکر سقائی شب تاسوعا

نینوا بـود ، شـورِ انقلاب (۲)            عتـرتِ عـلی ، از عطش کباب

نظر کن به اطفـال مرتـضی              عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (۲)

ـــــــــــــــــــــــ

در حرم ، عزیزانِ بی معین(۲)             دل غمیـن ، زبیداد مشرکیـن

به سـوز عطش، گشتـه مبتلا               عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (۲)

مجرد همدانی

********************************

ذکر سقائی توسل به حضرت ابوالفضل

با وفـا عـلمـدار لشکرم (۲)               مـظـهرِ عـجـائب بـرادرم

دریغا ، که رفتـی مرا زدست                 فَلَک پشتم از ماتمت شکست (۲)

ـــــــــــــــــــــــ

ای شهید واصل به قرب حق(۲)                پیکـرت چو گل، شد  ورق ورق

زبیـدادِ این قـوم خود پرست            فلـک پشتم از ماتمت شکست (۲)

مرحوم صابر همدانی

********************************

ذکر سقائی حضرت عباس و حضرت علی اصغر

اصغر از عطش، در فغان عمو (۲)             شد زتشنـگی ، ناتوان عمو

به خیمه ، ببین بانـگ الأمان                رسان آبی از بهر تشنگـان (۲)

ـــــــــــــــــــــــــ

چون عطش شرر، زد بجان عمو  (۲)          رحتمی سویِ، تشنگان ، عمو

عمو جان صوابی کن این زمان                  رسان آبی از بهر تشنگان(2۲)

محمد رنگچی

********************************

ذکر سقائی شهادت حضرت علی اکبر

اکبرِ من ای، شبهِ مصطفی (۲)              نـوگـلِ  گلستـانِ مـرتضی

تـو آیـا علـی اکبـرِ منی ؟              که غلطان به خون در برِ منی

ــــــــــــــــــــــــ

شد خـزان ، بهارِ جـوانیت             حیـف از این رخِ، ارغـوانیت

هـمانـا گُـلِ احـمر منـی              که غلطان به خون در برِ منی

از مرحوم صابر همدانی

********************************

ذکر سقائی حضرت قاسم

قـاسم ای گل باغ مجتبی (۲)            نو گـلی ز گلزار مـرتضی

دگر قاسمم گشته ام غریب            که از دل مرا میرود شکیب(۲)

ــــــــــــــــ

ای جـوان ناکام مه لقا(۲)               می کند عـمـو بهر تو دعـا

توئـی یـادگار بـرادرم                 شدی غرق خون در برابرم  (۲)

محمد رنگچی

********************************

ذکر سقائی خروج از کربلا

در برابـر جسم شاه دین (۲)              گفت و اینچنین زینب حزین

که گر رفتم و میگذارمت        حسین جان به حق می سپارمت (۲)

ـــــــــــــــ

با تو آمدم، من در این زمین (۲)          بی تو میروم ، با دل غمین

اگر زخمِ تن ، می شمارت          حسین جان به حق می سپارمت (۲)

: امتیاز

زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اولین روز است بی گهواره می گردی علی           یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی

آخرین باری که بستم بند این قـنداق را           بر دلـم افـتاده دیگر بر نمی گردی علی


بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن           بس کن این ناله که، اشکم را در آوردی علی

باز کن از ساقۀ این تـیر انگـشتان خود           نیست آبی در حرم، غوغا به پا کردی علی

بی تعادل هستی و ماندم چگونه با سرت           حـجــم تیـر حـرمـلـه را تـاب آوردی عـلی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن خندیدن علی اصغر در آخرین لحظه حذف شد. موضوع خنده حضرت علی اصغر عليه‌السلام در لحظۀ شهادت در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم و بدون هیچ استنادی در کتاب مُحْرِقُ القُلوب تحریف شده است ( علما و محققیق کتاب مُحْرِقُ القُلوب را جزء کتب معرفی تعریف و تعیین کرده اند) جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

می زنی لبخند پیدا می شود سرهای تـیر           عاقـبت دندان شیری هم درآوردی علی

شهادت حضرت علی اصعر علیه السلام

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

به خـیمه این خـبر با غـم رسـیده             ز کـین مشک عـمو گـشته دریده

گـرفـته زین خـبر ماتـم  سکـیـنه             ولی رنـگ ربـاب یکـسـر پـریده


بـگفتـا او به اصغـر             بخواب ای جـان مادر

گـــل امـــیـد مـا را             عـدو بــنــموده پـرپـر

دگـر آهـنـگ غـارت رفـتـه در سر

**************************

نگاهت ای عـلی جـان بر دل من             کـند کار دو صد  شمـشیر دشمن

چه سازم تا شوی یک لحظه آرام             نیـایـد کاری از من غـیـر شـیون

      دو چشم  ملتـمس را             ببنـد ای  یـاس  زهرا

  که شـاید  در دل  من             شود کم شور و غوغـا

کـه شـرمنـده تـر از ایـنـم تو منـمـا

**************************

مـرو ای دلـبـرم بـیـن بـی قـرارم             خـدا دانـد کـه مـن طـاقـت نـدارم

پـس از تـو ای گـل نشکـفـته من             در ایـن دنـیـا دگـر کـاری نـدارم

دلم در خـون نشسته             قـدم از غـم  شکسته

کنـم  مـن  التماست             بمان ای یـاس  خسته

چه سـازم رشـته صـبرم گـسـسـته

****************************

دعـا کردم کــمـی بــاران بـبـارد             که شایـد اصـغـرم طاقـت بـیـارد

ولی اینسان که اصغر بیقراراست             هــــوای دیـدن  مــحســن بــدارد

لب خشکت علـی جان             ترک  بـردارد اینسان

که  بنما ئی  تـلظـی             چکد خـون تو از آن

دل صــد پــاره ام را پـس مــســوزان

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : عباس عنقا نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هــنـوز دیـده مـادر به گاهـوارۀ توست           به خیـمه منـتـظـر دیدن دوبـارۀ توست

به خـنده دل بربودی ز مادر ای اصغر           بیا که شادی مادر به یک اشارۀ توست


نـهـاده سـر به سـر زانـوان غـم، مـادر           که پاره پاره دلش چون گلوی پارۀ توست

چه پاسخ اهل حرم را دهم؟ چو می پرسند           که این قتیل به خون خفته،شیرخوارۀ توست؟

غـروب عـمـر تو را من نمی کنم بـاور           که آسمان وجـودم پر از ستارۀ تـوست

به خنده بر تن بی جان، دوباره جان بخشا           که جان به پیکر بی جان من، نظارۀ توست

اگر که سینـۀ مادر ز غـم گدازان است           ز سـوزِ تشنگیِ لعلِ پُـر شـرارۀ توست

به روز حشر که «عنقا» بسی بود ناچار           تمام چشم وجودش به دست چارۀ توست

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

ای اهل کوفه رحمی، این طفل جان ندارد           خـواهـد که آب گـویـد، امّـا زبـان ندارد

دیشب به گاهــواره، تا صبح ناله می زد           امـروز روی دسـتـم، دیگر تـوان ندارد


هنـگام گریه کوشد، تا اشکِ خود بنوشد           اشکی که تر کند لب، دورِ دهـان ندارد

رخ مثل برگ پائیز، لب چون دو چوبۀ خشک           این غـنچۀ بهـاری، غیر از خزان ندارد

ای حرمله! مکش تیر، یک سو فکن کمان را           یک برگ گل که تابِ، تیر و کمان ندارد

شـمشـیـر اوست آهش، فـریـاد او تلـظّی           جـانش به لـب رسیـده، نـایِ بیـان ندارد

با من اگر بجنگـیـد، تا کـشـتـنم بجنگـیـد           این شیرخواره برکف، تیغ وسنان ندارد

مادر نشـسـته تنها، در خـیـمه بین زن ها           جُز اشک خجـلت خود، آب روان ندارد

تا با خدنگ دشمن،روحش زند پر از تن           جـز شـانـۀ امـامـش، دیگر مکـان ندارد

میثم به حشر نَبوَد، غیر از فغان و آهش           آن کاو از این مصیبت، آه و فغـان ندارد

: امتیاز